❤بهترین وبلاگ آموزشی و سرگرمی❤

چگونه باغبان هاي خوبي باشيم؟

1390/11/15 20:20
نویسنده : محدثه
908 بازدید
اشتراک گذاری
چگونه باغبان هاي خوبي باشيم؟

 

اصل قاطع وجدي بودن
 

درکنار تمام اوصل برقراري رابطه ي انساني با کودک ونوجوان، اصل ديگري مطرح مي شود و آن اصل قاطع وجدي بودن است. اکثر والدين يا قاطع هستند يا مهربان، درحالي که معدودي از والدين همزمان قاطع و مهربان هستند. تن صدا نشان دهنده ي تمايل شما به قاطع بودن ومهربان بودن است و همزمان پيگيري شما با عمل و رفتار مناسب، جدي بودن شما را نشان مي دهد (دينک مير ومکي ، 1370). هرگز قاطع بودن را با خشونت و سخت گيري يکي ندانيد. قاطع و جدي بودن به رفتار و شيوه ي برخورد شما مربوط مي شود و سختگيري وخشونت با کودک ارتباط پيدا ميکند. منظور از قاطع وجدي بودن اين است که همواره ميان شما وفرزندتان بايد اصولي حاکم باشد و رعايت شود. براي مثال، حقوق، تکاليف وانتظارهاي والدين نسبت به فرزند و فرزند نسبت به والدين دو جانبه ومتقابل است وهر کدام از طرفين ملزوم به رعايت آنها در عمل هستند. شما بايد همواره مهربان و بشاش باشيد ودرعين حال قاطع و جدي. طبق آيات شريفه بيان لين را بايد با زبان قطع و سديد به نيکوترين وجه وقابل فهم ترين روش بکار برد. زماني که توصيه مي شود با فرزندان خود دوست شويد، اين توصيه به اين معنا نيست که با آنها جدي نباشيد واجازه بدهيد کودک از دوستي با شما سوء استفاده کند وبه قول سعدي:

استاد معلم چو بود بي آزار
خرسک بازند کودکان در بازار

کودک بايد بداند که از آزادي بي قيد وشرط برخوردار نيست ودرمواردي که پدر ومادر مشخص کرده اند که رعايت نکند، منع مي شود و پدر ومادر با او قاطع وجدي هستند و تسليم گريه ي او نمي شوند. گاهي با قهر کردن کوتاه و موقت و چهره را درهم کردن مي توان به کودک ياد داد که از رفتار او راضي نيستند. بنابراين:
در ارتباط با فرزندتان اصول خود رامشخص کنيد، قاطع باشيد وبا جديت به فرزندتان بفهمانيد که چه انتظارهايي از او داريد.
 

اصل مستقل سازي
 

هدف عمده ي تعليم وتربيت، مستقل بار آوردن کودک است. کودک در بدو تولد ضعيف ترين و وابسته ترين موجود است. تلاش مادر و پدر و ديگران اين است که به تدريج تارهاي وابستگي او را قطع وکمک کنند، کودک تا حد امکان روي پاي خود بايستد و مستقل شود.
يک رابطه ي انساني سالم و درست رابطه اي است که به اين اصل توجه دارد و وسايل وامکانات مستقل شدن کودک را فراهم مي کند. براي مثال ، ملاحظه کنيد مادري کودکي که خود مي تواند راه برود، در بغل گرفته است! يا کودکي که خود مي تواند يا مي خواهد به تنهايي غذا بخورد اما مادر به او غذا مي دهد ! از اين رو اگر کودکي مي تواند خودش راه برود، گناه است او را بغل کنيد. والديني که همه ي کارها را براي فرزندشان انجام مي دهند به وابستگي وعدم رشد فرزندشان کمک مي کنند و در نهايت مانع مستقل شدن او مي شوند. اين گونه والدين مسؤوليت تمام اعمال فرزندشان را به عهده مي گيرند و به اين ترتيب او را فردي متکي و دست و پا چلفتي بار مي آورند. در مقابل پدر يا مادري که به فرزندش اجازه مي دهد. درحضور ديگران ابراز وجود کند، به مستقل شدن او کمک مي کنند وبدين ترتيب موجب اعتماد به نفس او مي شوند. بزرگسالان نبايد به جاي کودک فکر کنند يا اين که در هر موردي به کمک او بشتابند و به کودک اجازه ي تجربه کردن ندهند. بلکه بايد اجازه داد کودک تا حدي که به سلامت او آسيب نمي رسد خود تجربه وتلاش کند تا مسأله اش را حل کند.
براي مثال، کودک سؤال مي کند: «فلان کتاب من کجاست ؟» يا «فلان اسباب بازي من کجاست؟» پاسخ شما اين است که خودت تلاش کن پيدا مي کني. بنابراين کارها را به جاي کودک انجام ندهيد. اجازه دهيد کودک رشد کند و پرواز کند (بال و پرش را نبنديد). بنابراين:
هدف عمده ي تعليم و تربيت کودک ونوجوان، مستقل سازي و آماده سازي او براي زندگي در دنياي واقعي است.

اصل محبت
 

شما چگونه با رفتار و گفتار خود به فرزندانتان نشان مي دهيد که او را دوست داريد؟ زيرا جوهر يک ارتباط سالم و درست ميان دو نفر محبت کردن، دوست داشتن و مبادله ي مهر و عطوفت بين آنها است. يک نگاه محبت آميز يا يک دست محبت آميز معجزه مي کند و رفتار کودک يا نوجوان را به سوي خير و نيکي تغيير جهت مي دهد. پدر و مادر بهتر است به طور مساوي به همه فرزندان شان محبت کنند. محبت کردن يک تقويت کننده مثبت است اما بايد متوجه بود که کجا، کي و به چه ميزان و چگونه از اين تقويت کننده استفاده مي کنيد. بديهي است روش و ميزان محبت بايد با سن و ساير ويژگي هاي فرد تناسب داشته باشد. اگر کودک در دوران رشد به قدر کافي دوست داشته شود، ياد مي گيرد خود و ديگران را دوست بدارد. البته شايان ذکر است که مانند هر امر ديگري نبايد در محبت کردن افراط و تفريط کرد. محبت کردن بايد بدون قيد و شرط باشد تا در درون کودک احساس امنيت به وجود آورد. به کودک اطمينان بدهيد که وجود او را با تمام ويژگي هايش دوست داريد چه نمره ي بيست بياورد چه نياورد. از سوي ديگر بايد متذکر شد که محبت کردن به معناي تسليم شدن در مقابل خواسته هاي غير منطقي کودک و تحقق «کودک سالاري» نيست.
در اينجا سه تصوير متفاوت از ويژگي هاي کودکي که از محبت محروم بوده است با کودکي که بيش از حد ازمحبت برخوردار بوده است و کودکي که به قدر کافي از محبت بهره مند بوده است ارايه مي شود.

الف: ويژگي هاي کودکي که از محبت محروم بوده است:
 

- احساس ناامني و عدم آرامش مي کند.
- احساس مسئوليت نمي کند.
- از زنده بودن و زندگي کردن لذت نمي برد.
- اعتماد به نفس در او ضعيف است.
- رابطه ي او با ديگران سرد و خشک است.
- به قوانين و مقررات و اصول اخلاقي کمتر مقيد است.
- حالت بدبيني در او وجود دارد.
- احساس عدم استقلال مي کند و تمايل به پيروي و متابعت کورکورانه دارد.
- براي جلب توجه و خود نمايي که نياز همه ي انسانهاست به روش هاي نامطلوب دست مي زند(مانند پرخاشگري).
- فردي وابسته، کمرو و خجالتي است.

ب: ويژگي هاي کودکي که بيش از حد از محبت برخوردار بوده است:
 

- قدرت سازگاري در او ضعيف است.
- احساس مسووليت نمي کند.
- رشد شخصيت در او متزلزل است.
- فردي وابسته و متکي به ديگران است.
- شخصي از خود راضي و خودپسند است .
- در تصميم گيري ضعيف است.
- در دنياي خيالي و غير واقعي به سر مي برد.

ج: ويژگي هاي کودکي که به قدر کافي از محبت بهره مند است:
 

- قدرت سازگاري خوبي دارد.
- احساس امنيت رواني و آرامش مي کند.
- با نشاط و با روحيه است و از رندگي کردن لذت مي برد.
- اعتماد به نفس در او قوي است.
- فردي واقع بين است.
- به ديگران اعتماد مي کند و تمايل به همکاري با ديگران دارد.
- از استقلال انديشه برخوردار است و به کسي متکي نيست.
- مبتکر، خلاق، نوآور و کنجکاو است. بنابراين:
اگر مي خواهيد کودک يا نوجواني با نشاط و سالم داشته باشيد به قدر کافي به او محبت کنيد.

 

منبع: 7 روز زندگي شماره 84

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

berooz
16 بهمن 90 9:14
آپم تشریف بیارید